غزل شماره ۲۸۳:
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش. شد آن که اهل نظر بر کناره میرفتند هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش.
سحرگاهان از سروش غیبی این خبر خوش به گوشم رسید که اینک زمان سلطنت شاه شجاع است بیپروا…
تعبیر و تفسیر:
این شعر حافظ توصیه میکند که فرصت بشر برای فرصت استفاده از فرصتهای طبیعی است. چون زندگی کوتاه و گذراست، زیرا با نالیدن نابود میگردد. به نظر او سحر، زمان فرصتها و گنج روشنینی است که باید از آن لذت برد.
این یعنی گرفتن لحظه فرصت و نیز انجام آنچه در آن قبضه است و انسان با جرات و شجاعت اقدام به عمل آن حادث کند و هر کاری که به آن پشت کند نشانگر شجاعت و اقتدار او میباشد. به نظر حافظ مرا به خر به میل دل، به جنب اشارت دگر، به جنگ و صلح تمام شد زود یاران راه یافت، به یاوری دیگر و به ناخل یاری نیز کامل شد.
سوالات شایع:
س: تفسیر این شعر چیست؟
ج: حافظ در این شعر به اهمیت استفاده از فرصتها و زمان سحر اشاره کرده است.
س: چرا شاعر به شجاعت اشاره کرده است؟
ج: احتمالاً حافظ میخواهد به اهمیت شجاعت و قدرت اقدام اشاره کند.
س: چه معنایی دارد “بیپروا” که در انتهای شعر آمده است؟
ج: این کلمه به معنای بیهوش و بیاعتنا است و ممکن است به ناپختهگی و عدم استفاده از فرصتها اشاره داشته باشد.
س: آیا میتوان این شعر را به صورت مجازی تفسیر کرد؟
ج: بله، ممکن است این شعر به صورت مجازی به مفاد دیگری نیز تفسیر شود، اما تفسیر اصلی آن بهصورت واقعیت است.